اواخر اسفند سال 1365 ش با خانواده به
منزل شهید حاج محمدحسن کسایی رفتیم. هوا
بسیار
سرد و چند درجه زیر صفر بود. در عین حال، هیچ وسیله
گرم کننده در اتاق ایشان
نبود. از ایشان پرسیدم:
حاجی! اتاق شما خیلی سرد است. دوباره پرسیدم و
اصرار کردم.
با بی میلی و خیلی عادی گفت: «چند روزی
است که نفت نداریم.» این درحالی بود که همه
اموال
و امکانات جهاد سازندگی در اختیار ایشان بود. حاجی
هرگز از امکانات بیت المال
استفاده نمیکرد؛ حتی
وقتی پنج شنبهها به زیارت شهدا در باغ رضوان میرفت،
از
دوچرخه استفاده میکرد یا پیاده میرفت. او نه
تنها از اموال و امکانات بیت المال
استفاده نمیکرد که
هر چه از مال دنیا داشت، در راه خدا میداد. همسر
ایشان
میگوید: «اوایل ازدواجمان بود و ما از مال
دنیا یک فرش 6 متری داشتیم. او روزی به
من گفت:
تصمیم گرفتهام این فرش را تبدیل به احسن کنم.
پرسیدم: چگونه؟ گفت:
میخواهم آن را به یک
نیازمند ببخشم، نظر تو چیست؟ گفتم: حرفی ندارم.»
شهید محمد حسن کسایی
منبع : راوی: همسر شهید؛ ر. ک: گلهای عاشورایی،ج2، ص 150
ای خدا هنوز هم بسیار مانده تا بتوانیم زلالی از معرفت اینان برگیریم /
اللهم الرزقنا توفیق الشهاده
الهی امین