شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

حلالیت

http://atasheentezar.persiangig.com/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7/new_folder/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%20%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%AF%D9%87%20%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7.gif

دلم راضی نمیشد برود. گفتم : «اگر بروی شیرم را حلالت نمی کنم.» گفت :

«قبول! یعنی راضی هستی من توی خیابان تصادف کنم و بمیرم

ولی در جبهه شهید نشوم؟! اصلا اگر نگذاری بروم شکایتت را

پیش حضرت زینب (سلام الله علیها) میکنم. مگر خون من از خون علی اکبر و

علی اصغر امام حسین رنگین تر است؟» می دانستم حریفش نمیشوم. گفتم :

«برو ، خدا به همراهت...»  شهید محمد رضا شمس الدین

منبع : فهمیده های کلاس - روایت هایی کوتاه از زندگی دانش آموزان شهید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد