رهبری که فقط ما داریم (2)
رؤیای صادقانه
یک وقت بدون اطّلاع وارد محلهای برای دیدن خانواده شهیدی شدیم، دیدم محله
پر از جمعیت است و برای ورود مقام معظّم رهبری، گاو و گوسفند آماده کرده
اند.
آقا با دیدن صحنه ناراحت شدند و فرمودند: مگر نگفتم مزاحم مردم نشوید
و
دیدار من بدون اطّلاع قبلی باشد. ما عرض کردیم: آقا؛ از دفتر اطلاع نداده
اند. بالاخره آقا وارد منزل پدر شهید شدند و فرمودند: بگو ببینم چه کسی
آمدن مرا به شما اطلاع داده است، آیا از دفتر اطلاع داده اند؟ پدر شهید
عرض کرد: نه آقا، من دیشب حاج آقا روح اللّه (امام رحمه الله ) را در خواب
دیدم، پسرم علیرضا نیز در کنار امام رحمه الله نشسته بود.
امام رحمه الله رو به من کردند و فرمودند: فلانی، فردا شب مهمان عزیزی
داری، از مهمانت پذیرایی کن. گفتم: مهمان من کیست؟ فرمود رهبر مهمان شما
است. با تعجب گفتم رهبر میخواهد به خانه من بیاید؟! پسرم گفت: بله بابا،
رهبر میخواهد به خانه ما بیاید، از ایشان پذیرایی کنید.