شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

نماز


فقط 14 سالش بود. شب عملیات رمضان دیدمش. تا نزدیکی های اذان صبح ،

پیش خودم بود. صدای اذان یکی از رزمنده ها آمد؛ اذان صبح شده بود.

من بودم و گشتاسب و پیرمردی که کنارمان می جنگید ( پیرمرد گردان).

باران آتش و گلوله ، لحظه ای تمامی نداشت. پیرمرد گفت :

"مگر می شود توی این اوضاع نماز خواند و ...؟"

هنوز حرف پیرمرد تمام نشده بود که گشتاسب ،

حالت مردانه ای به خودش گرفت و گفت : "عمو! حواست کجاست ؟!

یادت رفته که ما برای همین نماز آمدیم و داریم می جنگیم؟! "

بعدش هم الله اکبر گفت و شروع کرد به نماز خواندن!

شهید گشتاسب گشتاسبی

منبع : خاطره از یکی از رزمندگان لشگر 33 المهدی جهرم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد