گاهی در کنار فامیل و دوستان، از کارهای خوب کیوان و عبادات
او تعریف می کردم و برایش دعا می کردم. همه ی آشنایان احسنت
می گفتند و برایش دعا می کردند، اما کیوان به شدت ناراحت می شد
و در عین احترام می گفت: « مادرجان!خواهش می کنم این حرف ها را نزنید،
می ترسم با این حرف های شما شیطان در وجود من حلول کند، و
این عبارات باور من شود. از شما خواهش می کنم از
این پس هرگز از من تعریف و ستایش مکن». شهید کیوان آقا محمدقلی قدسی