شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

شهید زین الدین به روایت همسرش :

نیلوفر

زندگی با مهدی برای من یک خواب بود ؛ خوابی کوتاه و شیرین در بعد از ظهر بلند تابستان جنگ . دو سال و چند ماهی که می توانم تعداد دفعه هایی را که با هم غذا خوردیم بشمرم . از خواب که پریدم او رفته بود . فقط خاطره هایش ، آن چیزهایی که آدم ها بعداَ یادش می افتند و حسرتش را می خورند باقی مانده بود . می گویند آدم ها خوابند ، وقتی می میرند بیدار می شوند . شاید او بیدار شده و من هنوز خوابم . شاید هم همه ی این مدت خواب او را می دیده ام . از آن خوابهایی که وقتی آدم می بیند توی خواب هم می خندد . خوابی غیر منتظره . خواب زندگی با یک فرشته .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد