دلم کمی هوای برفی میخواهد
و خودم باشم
و سرما باشد
و شالگردنی که خدا برایم بافته است
دلم تنهایی را میخواهد و خدا را
و من باشم و او و دیگران از فرط سرما تصور بهم زدن خلوتمان را نداشته باشند
و سجاده ای که پهن کنم روی برف
و در خلوت و سکوت باهم نجواها بخوانیم
دلم تنها او را میخواهد
یک " اوی " واقعی را ... ویک عشق حقیقی را ویک اویی که الله الصمد است ویک اویی که احد است خدایا ببخش مرا که در نمازم خواندمت ولی در واقعیتم همه را خواندم غیرازتو