شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

حاج یدالله

دنبالش کشیده شدیم. روی خاکریزها و توی کانال ها خط خون کشیده شده بود.

 سرخ و قرمز. حاجی با احتیاط از کنار آنها گذشت. 

ـ این خون ها، خون پاک ترین جوان های دنیاست. مواظب باشید پا رویشان نگذارید. 

این جمله را بغض آلود گفت و بعد چیزی زمزمه کرد که من نفهمیدم. 

صدای انفجار گلوله از دور و نزدیک به گوش می رسید. 

یکی از هلیکوپترهای خودی درست از بالای سرمان گذشت. گلوله های دشمن هجوم بردند طرفش.

 حاج یدالله دست به آسمان بلند کرد و فریاد کشید. صدایش تو موتور و انفجار گلوله ها گم شد. 

- این چه کاری است می کنند؟!

- شاید دنبال مجروحی، چیزی آمده است.

- برای هر کاری که باشد، باید خیلی مواظب باشند. جان خودشان و بیت المال را به خطر می اندازند.

بخشی از خاطرات سردار سرتیپ یدالله کلهر قائم مقام لشکر 10 سیدالشهدا

قصه فرماندهان، نوشته داوود بختیاری،