ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
حتی روزی هم که رفت بااینکه از زیر قرآن ردش کردم واقعاً فکر نمیکردم رفته باشد.
طوری که شب شام درست کردم. اما دیدم که نیامد. بعد هم تماس گرفت که سوریه است.
میگفت برای کمک به رزمندهها رفتم و اگر شهیدشدم به من افتخار کن.
شوخی میگرفتم میگفتم به چی افتخار کنم؟ به اینکه شوهر ندارم؟
اما میگفت عظمت شهید خیلی زیاد است بعدها متوجه میشوید.
راست میگفت عظمت شهید خیلی بالاست طوری که حتی بچهها هم متوجه میشوند.
یکبار وقتی رفتم مدرسه متین دیدم پوستر آقا مهدی را دیوار زدهاند
و بچههای مدرسه هرکدام زیرش نوشتهاند: دوستت داریم»
نقل خاطرات:همسر شهید قاضی خانی
پند وخ پیش..نه خیلی دور...سرداری از شهرمون شهید شد
چقدر دوس داشتم تو وداع سردارمدافعمون شرکت کنم
چقدر اون مرد برام بزرگ بود...
چقدر بزرگ...
خدا ب خانوهاشون صبر بده واقعن
النیت بالعمال...به نیت بوده که ثوابش به شما هم رسیده