شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...
شـــهـــری درآســـمـــــان

شـــهـــری درآســـمـــــان

یاران؛ پای در راه نهیم که این راه رفتنی است و نه گفتنی ...

توبه

امروز داشتم با ماشین جایی میرفتم.یه  بنده خدایی زنگ زد بهم کارم داشت

بهش گفتم صبر کن تا بزنم یه کناری حرف بزنم

رفتم کنار  قسمت خاکی جاده شروع کردم به صحبت کردن

راستش قبلش اروم نبودم وداشتم با خودم یه سری مسائل  رو مرور میکردم

که چرا اینطوره وچرا امتحان وچرا ازمایش باید بشم وخیلی نگران بودم

میگفتم خدا من که میدونم تو همه امتحاناتت مردودم من که میدونم نباشی تمومم

چرا اون موقع باهام نیستی وداشتم گله میکردم خدایا منو ببخش

میگفتم اگر حضرت یوسف رو تو نگه نداشته بودی که اونم تموم بود.خودت درها رو براش باز کردی

فرار کرد بسوی تو ولی من که مثل حضرت یوسف  نیستم

با این بنده خدا هم گفتم بهم گفت کفر نگو وقطع کرد تلفنش رو منم راه افتادم

همش دنبال این بودم که چرا خدا گناهام رو نمی بخشه وخیلیم ناراحت بودم

از خاکی که اومدم تو اسفالت نگاه به رد تایرهای ماشین کردم.......

نگاه کردم حدود ده متر بیشتر رد خاک روی اسفالت نگذاشت

یهویی به فکرم رسید.....که خدا داره بهت میگه اگر اومدی به راه صاف وتمیز

منم تمیزت  میکنم نمیگذارم کسی بفهمه که راه رو اشتباه رفتی

نمیگذارم کسی متوجه بشه تمیزت میکنم..اینقدر گله نکن

فقط بیا فقط بیا ...دلم اونقدر گرفت از حرفام که رفتم با شهدای گمنام سلامی دادم واحوالی وبرگشتم

وگفتم خدا ببخش این بنده ناشکرت رو

نظرات 1 + ارسال نظر
حریم دوشنبه 28 دی 1394 ساعت 06:29 ب.ظ

تمثیل زیبایی بود............
الهی یا ستارالعیوب ببخش گناهان ریز ودرشت ما بنده های حقیرت رو که مثل تارهایی تنیده شده به دور پامون ونمیزاره رشد کنیم...

خدایا ببخش گناهانمون رو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد